نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: عشق به استاد

1454
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2022
    شماره عضویت
    48751
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عشق به استاد

    سلام خسته نباشید
    من یه مشکلی پیدا کرم . من پسر ۲۳ سالمه و نمیتونم از فکر کردن به استادم دست بکشم.ایشون ۳۲ سالشونه و متاهل هستن
    قضیه از سر کلاس های مجازی شروع شد ایشون شروع کردن به متفاوت رفتار کردن با من مثلا با اسم کوچیک بعضی مواقع منو صدا میکردن البته اون قضیه جدی نبود من هم خیلی جدی نمیگرفتم این قضیه رو و هیچ علاقه ای به این موضوع نداشتم
    گذشت تا حضوری شد و برای اولین بار ایشون رو دیدم و همون روز به خاطر شلوغی و اعتراضات ایشون می‌ترسیدند که برگردن و من با یکی از دوستام ایشون رو به خونه شون برگردونیدیم البته ایشون رو تا جای ایستگاه اتوبوس بردیم و من هم با ایشون سوار اتوبوس شدم ولی مسیرمون جدا بود در هر حال ایشون به سلامت به خونه شون رسیدن. گذشت و گذشت و من کم کم یه حسی پیدا کردم به ایشون شاید به خاطر چهره شون و یا مهربونی شون بوده باشه. یه روز متوجه متاهل بودن ایشون شدم و چون ایشون قصد مهاجرت داشتن (نمیدونم شاید فقط یه بهانه برای پرسیدن در مورد شوهر ایشون بود ) ازشون پرسیدم نظر شوهرتون در مورد مهاجرت شما چیه و اونجا یکمی صحبت کردیم و اونجا این حس بیشتر قوت گرفت و من تصمیم گرفتم برای ایشون یه هدیه بگیرم
    حدود یه هفته شابد دو هفته گذشت و من ایشون رو به بهانه درس ایشون رو داخل آزمایشگاه نگه داشتم و وقتی همه رفتن کادو رو بهشون دادم به عنوان یادگاری که اگه رفتن اونور آب با یاد ایران باشن😑 دیگه از همون موقع شروع شد البته خوشبختانه این حس اونقدر قوی نیست که منو از کار و زندگی بندازه ولی جوریه که تقریبا از اون موقع به این طرف تقریبا هر روز به فکر ایشون بودم البته نه به طور دیوانه وار همش دلم میخواد به ایشون کمک کنم یا خوشحالشون کنم یا بهشون کادو بدم
    تاریخ تولد ایشون رو تونستم در بیارم رنگ مورد علاقه شون و ... به دنبال بهانه هستمتا باهاشون ارتباط بگیرم . براشون گاهی اوقات فیلم میبرم یا گاهی اهنگ میفرستم
    این هم بگم تا حالا دوست دختر نداشتم
    اوایل ترم هم( ۳ سال پیش ) سعی کردم با کسی وارد رابطه بشم اما احساس گناه و ترس اینکه اون دختر خانم مخالفت کنه وارد نشدم بیشتر به خاطر احساس گناه بود
    لطفا در این مورد بهم کمک کنید و بهم بگید با این قضیه چیکار کنم
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق به استاد

    سلام به شما دوست عزیز
    احساساتی که به این خانم دارید قابل احترام است اما در این مسیر اهمیت دارد که شما بتوانید به شرایط و واقعیت توجه کنید تا بتوانید در مسیر زنگی خود رشد بهتری داشته باشید اینکه شما بخواهید زیاد خود را درگیر این رابطه کنید خب این سرمایه گذاری بر روی یک ارتباط می باشد که خب مسیر مشخصی دارد و تنها از شما انرژی روانی زیادی می گیرد پس بهتر است که در کنار احترام به احساسات خود به این شرایط هم توجه کنید و سعی کنید از درگیر کردن بیشتر خود در این رابطه خوداری کنید .
    آنچه مشخص می باشد این است که شما سرمایه گذاری روانی زیادی بر این رابطه دارید سعی کنید برای زندگی روزانه خود با برنامه ریزی پیش بروید تا بتوانید شرایط بهتری را تجربه کنید.
    امضای ایشان
    02188422495
    02122354282
    02122247100

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47471
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    1
    تشکر شده 29 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : عشق به استاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Deadlines نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    من یه مشکلی پیدا کرم . من پسر ۲۳ سالمه و نمیتونم از فکر کردن به استادم دست بکشم.ایشون ۳۲ سالشونه و متاهل هستن
    قضیه از سر کلاس های مجازی شروع شد ایشون شروع کردن به متفاوت رفتار کردن با من مثلا با اسم کوچیک بعضی مواقع منو صدا میکردن البته اون قضیه جدی نبود من هم خیلی جدی نمیگرفتم این قضیه رو و هیچ علاقه ای به این موضوع نداشتم
    گذشت تا حضوری شد و برای اولین بار ایشون رو دیدم و همون روز به خاطر شلوغی و اعتراضات ایشون می‌ترسیدند که برگردن و من با یکی از دوستام ایشون رو به خونه شون برگردونیدیم البته ایشون رو تا جای ایستگاه اتوبوس بردیم و من هم با ایشون سوار اتوبوس شدم ولی مسیرمون جدا بود در هر حال ایشون به سلامت به خونه شون رسیدن. گذشت و گذشت و من کم کم یه حسی پیدا کردم به ایشون شاید به خاطر چهره شون و یا مهربونی شون بوده باشه. یه روز متوجه متاهل بودن ایشون شدم و چون ایشون قصد مهاجرت داشتن (نمیدونم شاید فقط یه بهانه برای پرسیدن در مورد شوهر ایشون بود ) ازشون پرسیدم نظر شوهرتون در مورد مهاجرت شما چیه و اونجا یکمی صحبت کردیم و اونجا این حس بیشتر قوت گرفت و من تصمیم گرفتم برای ایشون یه هدیه بگیرم
    حدود یه هفته شابد دو هفته گذشت و من ایشون رو به بهانه درس ایشون رو داخل آزمایشگاه نگه داشتم و وقتی همه رفتن کادو رو بهشون دادم به عنوان یادگاری که اگه رفتن اونور آب با یاد ایران باشن دیگه از همون موقع شروع شد البته خوشبختانه این حس اونقدر قوی نیست که منو از کار و زندگی بندازه ولی جوریه که تقریبا از اون موقع به این طرف تقریبا هر روز به فکر ایشون بودم البته نه به طور دیوانه وار همش دلم میخواد به ایشون کمک کنم یا خوشحالشون کنم یا بهشون کادو بدم
    تاریخ تولد ایشون رو تونستم در بیارم رنگ مورد علاقه شون و ... به دنبال بهانه هستمتا باهاشون ارتباط بگیرم . براشون گاهی اوقات فیلم میبرم یا گاهی اهنگ میفرستم
    این هم بگم تا حالا دوست دختر نداشتم
    اوایل ترم هم( ۳ سال پیش ) سعی کردم با کسی وارد رابطه بشم اما احساس گناه و ترس اینکه اون دختر خانم مخالفت کنه وارد نشدم بیشتر به خاطر احساس گناه بود
    لطفا در این مورد بهم کمک کنید و بهم بگید با این قضیه چیکار کنم
    ممنون
    وزن ؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2022
    شماره عضویت
    48751
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق به استاد

    خیلی ممنون بابت راهنمایی تون اما من چند بار سعی کردم که خودمو کنترل کنم و دیگه این قبیل کار هار رو نکنم ولی هرچی بیشتر می‌گذشت و بیشتر جلوی خودم رو میگرفتم احساس وابستگی ایم بیشتر می‌شد نمیدونم چرا

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2022
    شماره عضویت
    48751
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق به استاد

    خیلی ممنون بابت راهنمایی تون اما من چند بار سعی کردم که خودمو کنترل کنم و دیگه این قبیل کار هار رو نکنم ولی هرچی بیشتر می‌گذشت و بیشتر جلوی خودم رو میگرفتم احساس وابستگی ایم بیشتر می‌شد نمیدونم چرا

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. این داستان کوتاه ترین داستان جهان است.
    توسط sina210 در انجمن داستانک و داستان نویسی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 10-23-2016, 08:48 AM
  2. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  3. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  4. دستات تو دستای کیه؟
    توسط Alisbi در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 01-06-2015, 02:05 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد